۴دیـــ ـــوآری

  • ۰
  • ۰

 

شب خواب !

 

هر آن‌چه را که به سختی

در دست‌هایت نگاه داشته‌ای،

هر آن‌چه را که به سختی

به آن عشق می‌ورزی،

هر آن‌چه را که اکنون به سختی

از آنِ توست...‌

رها کن، ای مونس من

تا به راستی از آنِ تو باشد...

"یانیس ریتسوس"

 

.............

میریم که تا بیس چار ساعت آینده خواب پیشه کنیم! ^_^  شب تون ستاره بارون :دی

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

 

بعد فارما!

شاید باورتون نشه از دیشب فقط دو ساعت خوابیدم !

امتحان خوب بود :) خدا رو شکر...انتظار ی نمره خوب دارم:)

عصر هم رفتم چشمم رو معاینه کردم... باز ضعیف شده... دکتر میگفت زیاد شماره چشمت بالا نیست اشکال نداره نمیخواد اینقد ناراحت باشی...ولی من همیشه هر موقع از مطب این چشم پزشک ها میام بیرون در طول این سه سال دلم میخواد گریه کنم! ( دونت اسپرد موج منفی !:دی )

امشب هم به مناسبت تموم شدن و رهااا شدن از فارما ( البته فعلا رها شدن از میانترم ) با ژاله اومدیم کافی شاپ دانشگاه... فعلا که دانشگاهیم احتمالا تا ی ساعت دیگه...:)

+ قرار بود خیلی خوش بگذره ولی ی اتفاقی افتاد که ژاله خیلیییی ناراحت شد! جوریکه تو این مدت برای اولین بار گریه کرد!:( خاک بر سر شون واقعا!

+ و بالاخره من فارما رو خاک بر سر کردم! ^_^ و هیچ اتفاق خوشایند دیگری نیفتاده! و هیچ اتفاقی هم نمیتونه به اندازه این خوشایند باشه!:دی

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

روز اولی که اومدم دانشگاه ثبت نام کنم ، دقیقن همین جایی نشسته بودم که الان نشستم! هیییچ وقت فک نمیکردم به چنان فلاکتی دچار بشم که ی روز ساعت یازده شب دانشگاه باشم! 

امشب شب امتحان فارماست (با سوز بخونین!) . میریم که فردا خاک بر سر کنیم فارما رو ! حالا یا فارما ما رو خاک بر سر میکنه یا ما فارما رو!:دی

میدونم اینقد این مدت نوشتم فارما فارما که حالتون از فارما به هم میخوره ، ولی اشکال نداره تازه مث من شدین! چون منم الان حالم از فارما به هم میخوره!:دی

دیگه حرفی ندارم! :/ 

+نرگس خانم من ی پیشنهاد خصوصی مطرح کردم چرا عمومی جواب میدی خب؟!!! :)) ینی اینقد ذوق مرگ شدی؟!:)))) به هر حال کامنتت صلاحیت عمومی شدن رو نداره! زیرا باعث ایجاد فساد و فحشاع در فضای مجازی میشه!!:)))) پناه بر خدا پناه بر خدا!:))

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

آخر شب شد...

تجربه ثابت کرده هرچی به ساعت های عمقی شب ادم نزدیک میشه ، میزان دلیریوم هم افزایش پیدا میکنه!:))

به این صورت که الان من میخوام بخوابم بعد از ترکوندن فارما!:دی بعد گشنمه! بعد من مسواک زدم! الان شما نمیفهمین، من خودمم نمیفهمم(به دلیل همون موضوع فوق الذکر!) ولی خیلی فاجعه س!:)) چون نمیتونم بیخیال مسواک شم و برم باقی مونده کیک تو یخچال رو بخورم که الان فکرش داره وسوسه م میکنه!:)) چون این چن شب اخیر کلا کارم همین بوده که مسواک زدنم رو شکستم و هی گشنه م شده و بلند شدم ی چی خوردم وسط درس خوندن تا آخرش که بخوابم بدون مسواک!:/

بعد الان باز به همون دلیل سپیده داره میگه چرا ی آهنگ برا زهرا نخوندن؟!:/ که من الان برا تو بخونم؟!:/ مث اهنگی که برا سپیده خوندن...یا پریا!:/

هیچی نیس! بخوابین! دوتا دختر اینجا دارن هذیون میگن!

پیش پیش  لا لا لا لا!:دی

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

خب ..‌‌‌‌.خب... الهی شکر... الحمدلله ... چشم شیطون کووووور ، گوش هاش کر !:/ قراره امروز آخرین جلسه کارآموزی پرستاری مون باشه!

اون امتحان ملعونه هم که هست :( :'(:'(:'(

دیگه فعلا نشستیم تو استیشن بازم چشم شیطون کور ،گوشاش کر ! بیکاریم! خدااااا کنه مریض نیاد:( هر لحظه میترسم استاده بگه پاشین بریم زیادی بهتون خوش گذشته!

دیگه خبری نیست...:دی شما چه خبرا؟!:دی

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

Dreams...

Only as high as I reach can I grow
Only as far as I seek can I go
Only as deep as I look can I see
Only as much as I dream can I be

Karen Ravn

 

.............

این شعر رو امروز تو ی کلیپ از خانم انوشه انصاری دیدم...

چن بار قسمتی که این شعر رو میخونه رو تکرار کردم...واقعا خیلی معنی قشنگی داره:)

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

چقد ریتم صدای استاد فارما مون قشنگه.... عین صدای نیکی کریمی ه! ادم دلش میخواد صدبااار ویس ها رو پلی کنه !! حیف که فارماست!:)))

    • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
    • ۰
    • ۰

    گلساییییی

     

    این دختر خشکل باکلاس مون رو هم‌ دیدین؟!

    وروجک گل گلی :))

    +گلسا خانوم هستن ، نوه عمه :دی

    • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
    • ۰
    • ۰

    اینو هم بگم؟!

    کلن سعی کنید هیچ وقت تک و تنهایی سرتون رو نندازید پایین همینطوری واسه خودتون راه بیفتین برید کافی شاپ دانشگاه ، که پر ادم ه! بعد جاتون نیس بشینین و اتفاقا حالی تون هم نیس! یهو میبینی ی صندلی کشیدی عقب که بشینی دور از جونت! فیس تو فیس میشی با استادت و یکی دیگه! مجبور شی صحنه رو با زار ترین حال ممکن ترک کنی ، آخرش هم ی چرخ دور سر خودت بزنی و از جلو دو سه تا چشم همینجوری که تصادفی نگاه شون بهت افتاده بزنی بیرون! ( البته زیاد در این مورد به خودتون سخت نگیرید چون اصن متوجه هم نشدن و حتی در کسری از یک میلیونیوم ثانیه از ذهن شون میپره!). از همون اول راه تون رو بکشید برید کتابخونه! سوتی اصلی اونیه که خودت میفهمی چقد جلو خودت ضایع شدی!

    ............

    خدا کنه دیگه حالا بعد این شر و وری جات بگیرم بخوابم!o__-

    ی چیز دیگه م میخواستم بگم که از حافظه م پرید....

     

    • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
    • ۰
    • ۰

    تشدید!

    هیچکس هم نیست به من بگه خب وقتی جنبه شو نداری چرا میشینی فیلم غمگین با طبق طبق بدبختی که از شخصیت هاش میریزه میبینی ؟! که بعدش با هر دم و بازدم یه آهییییی ناله ای چیزی حواله ی اون شخصیت بدبخته کنی؟! تو که عادت نداری بعد فیلم بشینی دل سیییییر گریه کنی که خالی شی! خو مگه مرض داری این بلا رو سر خودت میاری؟!:-\  پشت بندش هم موزیک های غمگین و غمگینانه گوش بدی که همچین جیییگر ادم رو میسوزونه!:-\ 

    هعیییی....:'( 

    • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری