۴دیـــ ـــوآری

۳۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دو‌ نمره!:دی

سه شنبه تا پنج شنبه همین هفته ظاهرا قراره کنگره ایمونولوژی (ایمنی شناسی) تبریز برگزار شه...استاد امروز سر کلاس میگه خانم شما شرکت نکردین؟!! بهتون میخوره تو کار کنگره و این چیزا باشین هاا!! 

من: نه استاد من قیافه م غلط اندازه!:))

والا از خرخونی فقط قیافه ش به من رسیده!:-\  البته یادش بخیر جوون که بودم اون موقع که میرفتم مدرسه خیلی هم خرخون بودم! ولی حالا فقط قیافه ش برام مونده :)) خدا رو شکر دیگه اسمش روم نمونده!

خلاصه ی اسکجول از اینکه اگر فلان کنید فلان قدر نمره بهتون تعلق میگیره گفتن! همچنین عرض کردند اگر پاشی بری تبریز و بیای بهتون دو نمره میدم!!:-\ 

حالا با ریحانه صحبت کنم ببینم میاد اخر هفته بریم تبریز کنگره ایمونو یا نه؟!!:)))

..........

آرزوی داشتن ی دوست خوب تو دانشگاه به دلم موند...:-(  من میدونم این دو سال پیش رو هم‌ میگذره و من هیییچ دوست صمیمی و خاصی نخواهم‌داشت... جمعه عصر بالاخره وقت شد ی زنگ به نیلوفر بزنم، اینم دو دقیقه حرف میزدیم هی قط میشد:-\ 

خدایا! لطفا فرنوش امسال دانشگاه ما قبول شه! خواااهش میکنم.... این خودخواهانه ترین و بزرگترین و نهایت خواسته و آرزو منه!:-( 

.....

بعد تر نوشت : شبی به ریحانه زنگ زدم اصن یادم نبود تبریز رو بگم!:)) ولی ریحانه پنج شنبه امتحان دستیاری داره عین خیالش هم نیس!:-\  منم دارم باهاش میرم احتمالا احتمالا! و ی کوچولو بیخیال میانترم فیزیک هفته دیگه!:-\  میریم که داشته باشیم امتحان دستیاری ریحانه رو ! هرچند امسال هیچ تلاشی نکرده ولی ی کم دعا کنید واسه ش ! موچکرم!;-) 

 

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

 

سورپرایززز

 

فک کنم منم هرچی بنویسم الان اینجا، میشه ی چیزی تو همون مایه ی نامه ایه که تو نوشته بودی دختر خاله جان!:))

خیلییییییی ذووووووق داره ادم بعد از ی کاراموزی الکی بیاد این بسته رو بگیره که دختر خاله جاااااان از کلییی راه اونور تر فرستاده باشه^__^

اینقد ذووووق داشتم که ناهید میگفت الان از ذوق میمیری وقت نمیکنی بازش کنی...:)) خیلی هم‌تلاش کرد من دهنم رو ببندم تو عکس کل فک م نریزه بیرون ولی خب ذوووووق مرگی ه دیگه!!:))

 

 

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

نصف شب های خوابگاه...

اینجا میتونم بدون هندزفری ویس های مختلف گوش بدم...موبایل م رو از سمت اسپیکر بذارم کنارم و کتاب صوتی «پدر» رو گوش بدم...

نمیدونم چرا هیچ وقت تو‌خونه خودمون تو اتاق خودم ، برعکس خواهر جان که بانی صدای موزیک راهرو بین اتاق مونه ، من هیچ وقت بلند بلند اهنگ گوش‌ نمیدم...

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

or 4 95

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

or 3 95

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

or 5 95

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

or 1 95

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

or 2 95

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری
  • ۰
  • ۰

or 6 95

  • ســاکنِ ۴دیــ ــوآری